کوتاه اما خواندنی

داستان های کوتاه و مطالب خواندنی

کوتاه اما خواندنی

داستان های کوتاه و مطالب خواندنی

انتخاب

زنی از خانه ی خود بیرون آمد وسه پیرمرد را با ریش های سفیدو بلند را که در فضای جلوی در خانه نشسته بودند،مشاهده کرد.زن گفت:فکر نمی کنم شماهارو بشناسم،ولی باید گرسنه و تشنه باشید،بفرمایید داخل و غذایی میل کنید.آنها پرسیدند:آقای خانه تشریف دارند؟زن گفت:نه،بیرون رفته.پیرمردها گفتند:پس ما نمی تونیم داخل بیاییم.بعد از ظهر همسر زن به خانه آمد.زن ماجرا را برای مرد تعریف کرد و مرد باشنیدن این حرف ها به زن گفت که دم در برود وآنها را به داخل دعوت کند.زن رفت و آنها را دعوت کرد.پیرمردها گفتند:خانم کدوممون داخل بیاید؟پیر مردی برای معرفی گفت:این ثروت است،او موفقیت ومن هم عشق.زن داخل خانه رفت و گفته های پیرمرد را بازگو کرد.همسر زن خوشحال شد وبا ثروت موافقت کرد.زن گفت،چرا موفقیت نیاید،عروس خانه که در کنجی نشسته بود گفت:به عشق بگویید داخل شود تا همه جای این خونه لبریز از عشق ومحبت باشد.زن و همسرش موافقت کردند وزن دم در رفت و گفت:کدوم شما عشق است؟لطفا بیاد تو.هر سه پیرمرد برخاستند و به داخل خانه آمدند.زن گفت:من فقط عشق را دعوت کردم شما چرا وارد می شید؟عشق گفت:اگر شما موفقیت یا ثروت را انتخاب می کردید،دونفردیگر مابیرون میموند؛ولی ازآنجا  که عشق را برگزیدید هر جااو هست موفقیت و ثروت نیز هست.  

       

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد